آنها که رویاروی
با چشمان گشاده در مرگ نگریستند،
از برادران سربلند،
در محله تاریک
یک تن بیدار نیست.
از آنها که خشم گردن کش را در در گره مشت های خالی خویش فریاد کردند،
از خواهران دلتنگ،
در محله تاریک
یک تن بیدار نیست.
ای برادران!
شماله ها فرود آرید
شاید که چشم ستاره ای
به شهادت
در میان این هیاکل نیمی از رنج و نیمی از مرگ که در گذرگاه رویای ابلیس به خلا پیوسته اند
تصویری چنان بتواند یافت
که شباهتی از یهوه به میراث برده باشد.
اینان مرگ را سرودی کرده اند.
اینان مرگ را
چندان شکوه مند و بلند آواز داده اند
که بهار
چنان چون آواری
بر رگ دوزخ خزیده است.
ای برادران!
این سنبله های سبز
در آستان درو سرودی چندان دل انگیز خوانده اند
که درو گر
از حقارت خویش
لب به تحسر گزیده است.
مشعل ها فرود آرید که در سراسر گتتوی خاموش
به جز چهره جلادان
هیچ چیز از خدا شباهت نبرده است
اینان به مرگ از مرگ شبیه ترند
اینان از مرگ بی مرگ شباهت برده اند.
سایه ای لغزان اند که
چون مرگ
بر گستره غمناکی که خدا به فراموشی سپرده است
جنبشی جاودانه دارند.