۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

خفته گان

آنها که رویاروی

با چشمان گشاده در مرگ نگریستند،

از برادران سربلند،

در محله تاریک

یک تن بیدار نیست.

از آنها که خشم گردن کش را در در گره مشت های خالی خویش فریاد کردند،

از خواهران دلتنگ،

در محله تاریک

یک تن بیدار نیست.

ای برادران!

شماله ها فرود آرید

شاید که چشم ستاره ای

به شهادت

در میان این هیاکل نیمی از رنج و نیمی از مرگ که در گذرگاه رویای ابلیس به خلا پیوسته اند

تصویری چنان بتواند یافت

که شباهتی از یهوه به میراث برده باشد.

اینان مرگ را سرودی کرده اند.

اینان مرگ را

چندان شکوه مند و بلند آواز داده اند

که بهار

چنان چون آواری

بر رگ دوزخ خزیده است.

ای برادران!

این سنبله های سبز

در آستان درو سرودی چندان دل انگیز خوانده اند

که درو گر

از حقارت خویش

لب به تحسر گزیده است.

مشعل ها فرود آرید که در سراسر گتتوی خاموش

به جز چهره جلادان

هیچ چیز از خدا شباهت نبرده است

اینان به مرگ از مرگ شبیه ترند

اینان از مرگ بی مرگ شباهت برده اند.

سایه ای لغزان اند که

چون مرگ

بر گستره غمناکی که خدا به فراموشی سپرده است

جنبشی جاودانه دارند.

۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

جامعه امروزی و ضرورت محوریت واحد در رهبری

شکل گیری محوریت واحد، مستحکم و مبتنی بر اهداف و منافع مشترک و حیاتی، در رهبری سیاسی، در جامعه هزاره، که در درازمدت بتواند به ایجاد ساختاری یک اجماع بزرگ و ناگسستنی بینجامد، ضرورت حیاتی و کتمان ناپذیریست که باید به آن معترف بود و از تمام پتانسیل های موجود و با استفاده از روش های موثر و کارا، به سوی آن گام نهاد و موانع جاری درین مسیر سخت و پر خم و پیچ را از سر راه برداشت.
و آنچه میتوان به عنوان نکته تایید و تصدیق این ضرورت برای جامعه هزاره نگاشت، برگشت به عصر و زمان رهبری رهبرشهید مزاری بزرگ و بازخوانی برگ های سبز تاریخ آن زمان است که انسجام و اتحاد فکری و عملی مبتنی بر منافع مردم، را به نمایش می گذارد و نشان میدهد که همبستگی شگفت انگیز آن زمان در میان هزاره ها فقط متاثر از رهبری خردمندانه و بکارگیری کارویژه های دقیق و سنجیده شده توسط رهبر عالیقدر مان مزاری بزرگ بوده است.
مهمتر آن که جایگاه تاریخی و نقش پر رنگ و تعیین کننده هزاره ها در آن زمان که بعنوان یکی از قطب های اصلی قدرت و یکی از ارکان عمده جریان عدالت خواهی در سطح بین الملل شناخته شده بود، هویت گم گشته این قوم را به آنان بازگردانید و حضور و مشارکت آنان در تمام عرصه ها تثبیت کرد فقط ثمره همین انسجام و اتحاد بوجود آمده در آن زمان بود.
بدبختانه بعد از شهادت رهبر شهید و وقوع تحولات و تغییرات در اوضاع افغانستان، همبستگی بوجود آمده به شکل ناباورانه از هم گسیخت و دچار پراکندگی ها و چند دستگی هایی گردید که به نظر میرسد نتایج مثبتی را در پی نداشته است. حضور وسیع و تقریباً رضایت بخش نخبگان هزاره در سطوح بالای لایه های رهبری نظام در آوان استقرار نظام مردم سالاری با گذشت زمان به تدریج سیر نزولی را طی کرد و حتی در سالیان اخیر کار به جایی رسید که کاندید وزاری متعلق به قوم هزاره به دلیل بالاگرفتن تبعیضات در نظام حاکم نتوانستند از فیلتر تعصبات و تبعیضات گروه های تمامیت خواه و قدرت طلب، عبور نموده و مشارکت هزاره ها را در لایه های رهبری نظام به تمثیل بگیرند.
عدم توجه وبی اعتنایی مفرط رئیس جمهور کرزی در وفا به وعده ها و تعهداتی که در قبال مردم سپرده بود بعد از تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری که آن را بدون شک مدیون آرای هزاره ها می باشد، بازهم جایگاه هزاره ها را در نظام ،متزلزل تر و کمرنگ تر ساخت تا وضعیت از آنچه بود بدتر نیز گردد.
وضعیت نابسامان فعلی حاکم بر کشور و به انزوا کشانیده شده هزاره ها و کاستن تعمدی از میزان حضور و مشارکت سیاسی آنان در نظام، بدون شک حاصل چند دستگی ها و اختلافات و فاصله هاییست که در جریان های مربوط به هزاره ها بوجود آمده است و همانند گذشته گروه انحصار طلب و تمامیت خواه را جرات و جسارت بخشیده است تا دیگر بشکل گذشته به آنان اهمیت نداده و حتی در پی حذف آنان برآید.
بدین اساس نجات بخش جامعه برای خروج از وضعیت کنونی که میرود تا به گذشته های تلخ و خطرناک برگردد و صفحات تاریخ سیاه و منفور دوره های عبدالرحمانی و شاهنشاهی را بار دیگر ورق بزند، فقط و فقط گذشتن از منافع شخصی و زودگذر، پانهادن روی اهداف و اغراض منفی و جاه طلبانه بوده و در ادامه پیوستن به یک اجماع هدفمند برای آینده هدفمند میباشد که همانا احقاق حقوق همیشه پامال شده این مردم در درازنای تاریخ افغانستان است. پس بر نخبگان و پیشگامان و داعیان رهبری ماست که بیشتر ازین آب به آسیاب دشمن نریزند و تیشه به ریشه خویش نکوبند، بل بخود آیند و با شکل دادن به یک محوریت کارا و موثر آینده این مردم را تضمین کنند

۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

حروف نام تو، یعنی هزاره ممنوع است

حروف نام تو یعنی هزاره ممنوع است
و در تحسب خصم این شماره ممنوع است
کنار جاده نوشتند کاین گذر بند است
عبور هرچه هزار و هـــــــزاره ممنوع است
چه روزگار غریبی شد و چه رسم بدی
که جز به مرگ، تو را راه چاره ممنوع است
برای آنکه چرا دست باز میخوانی،
نماز شیعه بدین آشــــــکاره ممنوع است
چگونه زنده بمانی که حرف حق گفتی
به هر کرانه چو هستی، گذاره ممنوع است
از این کرانه اگر بگذری به جای دگر
بمان، بمان که عبـــــور دوباره ممنوع است
به نام تیره تو را با دم تبر کشتند
که در نجابت شهر این قواره ممنوع است
هزار نسبت و نام دگر به تو دادند
و نیز گفته شد این که: کفاره ممنوع است
به روی پرده دیوار با تفنگ نوشت
نگه بسوی فراز ستاره ممنــــــــــوع است
هزار را عدد نحس گفته، دار زدند
حروف نام تو، یعنی هزاره ممنوع است