۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

پولیس بامیان از تامین امنیت تا مزاحمت به مردم

دلم میسوزد، دلم به حال این مردم بدبخت و همیشه محروم میسوزد، حالم از وضعیت ادارات دولتی و سیستم خدمات عامه بهم میخورد، بارها از وضعیت اسفبار اخلاقی، رفتاری و عملکرد نامناسب پولیس نوشته ام، داد زده ام و فریاد کرده ام، از توهین، تحقیر، غارت و چپاول اموال مردم، توسط پولیس حرف زده ام، و اینک داستانی دیگر از پولیس بامیان را که خود به چشم سر مشاهده کرده ام نقل میکنم.

روز قبل از عید در ورودی قریه زرگران مرکز بامیان با موتور سایکل در حال عبور بودم، موتر رنجر پولیس از مقابلم داشت می آمد، در مسیر سرک موانع سرعت گیر (دست انداز) وجود دارد تا از سرعت وسایط و به خصوص وسایط پولیس که همواره حوادث ناگوار آفریده اند، بکاهند. اتفاقا در دست انداز روبرو شدیم، واسطه رنجر هنگامیکه درحال عبور از کنار من بود به خاطر اینکه با گرد و خاک ناشی از حرکت رنجر مرا اذیت نماید، عمدا با حرکت عجیب و غریبش موجی از گرد و غبار را ایجاد کرد و درحالیکه من در میان گرد و خاک فرورفته بودم، خود با لبخند رضایت بخشی با سرعت عبور کرد.

این تنها حرکتی نیست که در برابر من انجام گرفت، بلکه بارها من و هم شهریانم شاهد اینگونه حرکات غیرانسانی که نشانگر بی اخلاقی، بیسوادی و بی مسئولیتی پرسونل پولیس بامیان است، بوده ام.

و مهم تر اینکه پولیس بامیان با این فرهنگ عقب مانده ای که دارد چگونه میتواند امنیت جانی و مالی شهروندان بامیان را تامین کند؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آقای سلیمان احمدی،
تشکر از اطلاع رسانی های شما، مشکلی را که شما یادآور شده اید، مشکل تمام مرد م بامیان و ساحات مرکزی میباشد.
اما از آنجاییکه ما در یک ولایت امن زندگی میکنیم و پولیس ما را فقط آنعده از بچه کسانی که قادر به کارکردن نبوده اند تشکیل میدهد، گله کردن هم فایده ای ندارد، چون پلیس ما پلیس مسلکی نیست و اینها هیجگونه تجربه و سواد برای پلیس بودن ندارند.
اکثر کسانی که رنجرهای پلیس را رانندگی میکنند یا قوم و خویش والی و قوماندان و غیره هستند و یا هم بچه بیریش سایر صاحب منصبان میباشند و هیچکدام از آنها براساس تجربه رانندگی منحیث راننده انتخاب نمیشوند، بناا وقتی معیار دریور بودن مد نظر گرفته نشود، نمیتوان از چنین پلیسی انتظار دریور بودن و حتی آدم بودن داشت.

ضمنا، پلیس های ما فقط نان مفت میخورند و هنوز زور را ندیده اند که مانند وحشیان دریوری میکنند...
به امید روزی که ظوابط بر روابط و عقل بر جهل حاکم گردد.
با احترام
محسن