۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

خارجیان دو تابعیته ای که فرصت های شغلی را از ما ربوده اند

اشتغال زایی؛ بحثیست که در بسا موارد از سوی نهاد های حکومتی، جامعه مدنی و ... مطرح شده است و از آن به عنوان چالشی چالشزا در کشور یاد گردیده است که میتواند با تداوم خویش در آینده، کشور را بسوی بحران مهارنشدنی سوق دهد.
ولایت بامیان نیز به عنوان بخشی از پیکره ویران افغانستان پس از جنگ، با معضل بیکاری مواجه است، با آنکه ادارات دولتی و موسسات غیر دولتی زیادی در این ولایت مشغول فعالیت های خدماتی و اجتماعی، فرهنگی اقتصادی و ... اند، اما نقش و رول تاثیر گذاری را در اشتغال زایی و استخدام افراد تحصیل کرده و بیکار در این ولایت بازی نکرده اند.
پر واضح و هویداست که اکثریت کارکنان ادارات دولتی و بخصوص کارکنان موسسات غیر دولتی را کسانی تشکیل میدهند که ساکن اصلی ولایت بامیان نیستند و فقط بمنظور دستیابی به کار و در آمد بالا به این ولایت آمده اند.
و اما تعداد کثیری از این افراد که پست های کاری ادارات در ولایت بامیان را اشغال کرده اند، بی شک خارجیان دو تابعیته ای هستند که فقط و فقط باهدف بدست آوردن معاشات دالری بالا، به بامیان آمده اند، بیشتر آنان افرادی خارجیانی هستند که تابعیت کشور همسایه پاکستان را دارند، کشوری که همانند افغانستان با بحران بیکاری روبروست، بدین اساس آنان با استفاده از مشترکاتی که با مردم افغانستان دارند و این مشترکات تشخیص هویت آنان را دشوار میسازد، این افراد فقط با مهارت هایی که در زبان انگلیسی و پروگرام های کمپیوتری دارند، بسادگی در موسسات جذب میشوند و ماهانه معاشات دالری که تصورش هم برای آنان مشکل است را بدست میاورند. آنان حتی بگونه منسجم و مرتبط با یک شبکه منظم عمل می کنند و از این طریق حین استخدام کارکنان فقط آن دسته از افرادی را برمیگزینند که از تبار و رشته های خود شان باشد و درین میان کمتر کسی خارج از محدوده خودشان قادر به استخدام درموسسات میگردند.
و اما در آنطرف قضیه، جوانان بامیانی که با تحصیلات عالی و با ظرفیت کافی از موسسات تحصیلی عالی فارغ میگردند، با تمام تلاش و زحماتی که متقبل میگردند هرگز و یا کمتر قادر به راه یابی در پست های با معاشات بالا در ادارات و بخصوص موسسات غیر دولتی و خارجی، میگردند و در نتیجه نسل جوان، پر انرژی، متحرک و پویای ما در یکی سردرگمی و یاس فرو رفته و آینده تاریکی را برای شان مجسم میکنند.
مهمتر آنکه کسانی که بعنوان مسئولین و مراجع تصمیم گیرنده عمل می کنند، با بی تفاوتی تمام تماشاگر بدبختی و هدر رفتن سرمایه های معنوی این مردم هستند و شاهد خروج مبالغ زیادی از ارز ملی به خارج که میتواند ضربات شدید اقتصادی را برپیکر نیمه جان این ملت وارد سازد.
ما هم جز حسرت و افسوس، کاری نمیتوانیم و مسئولین هم جزء سیل و تماشا کاری نمی کنند.

۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

به خیالم معاش تو کم است به جان بقیه افتاده ای.

خوب تو هم برو کامپیوتر و زبان انگلیسی خود را تقویت کن. وقتی تو زیان انگلیسی و کمپیوتر یاد نداری و آنها این هنر را دارند پس در حقیقت آنها دارند به ما و شما خدمت می کنند. چون در غیر آن باید منتظر باشید که از قندهار و پکتیا جای آنها نفر بیاید.

در ضمن سعی کن کمی سعه صدر داشته باشی و تنگ نظر نباشی . تنگ نظری کار انسانهای بی جرات است. کسانی که نمی توانند کاری انجام دهند سعی می کنند که تنگ نظری کنند و به جای انجام کار مثبت جلوی پیشرفت بقیه را بگیرند.
و اما راه حل مشکل بیکاری، برای این کار باید در بامیان سرمایه گذاری شود. و سرمایه گذاری نیازمند این هست که دولت افغانستان به زیرساخت های اصلی در بامیان مثل سرک و برق توجه کنند.

پس به جای اینکه به جان همدیگر بیافتید. بهتر است که سعی کنید به هر طریق به دولت فشار بیاورید تا برق تان بیاید.




سخیداد

ناشناس گفت...

سلام

موضوع مهمی را اشاره کرده ای، این گروه بعضی اوقات فراتر از مسائل کار پیش می روند و در مسائلی خارجی نیز دامن می زنند. و خودشان را تحت پوشش مسائل هزاره بودن پنهان می کنند، حال انکه اگر از 100 تا 99 تا شانهم نماز نمی خوانند و روزه نمیگیرند.

این یک موضوع مهم است که تنها با ایجاد شبکه های اجتماعی می توان از بین و یا محدودشان کرد

سليمان احمدي گفت...

آقای سخیداد، سلام و تشکر از بیان نظر تان!
در چند نکته در نظر دارم به پاسخ تان بپردازم، امیدوارم آشنایی تان با زبان دری بحدی باشد که توان درک آن را داشته باشید:
1- در اینکه معاشم کم است با شما هم نظرهستم و موافق، زیرا در یک اداره دولتی مشغول انجام وظیفه هستم، اما هیچگاهی منظورم کسب جایگاه شما و کم کردن در آمد شما نیست.
2- من زبان انگلیسی و برنامه های کمپیوتر را تا حد زیادی فراگرفته ام و حاضرم در هربرنامه کمپیوتری که شما برگزینید با شما به رقابت بپردازم تا حقیقت روشن گردد. از طرف دیگر آشنایی با زبان انگلیسی و کمپیوتر هنر نیست و این نشانگر این نکته است که شما تا هنوز حتی تعریفی از هنر را نمیدانید و نیز دلیلی بر اینکه اگر کسی این بقول شما دو هنر را بلد بود حتما خدمتگار مردم هم است، نمیشود و شما در این جا سخت در اشتباهید و ناتوان از درک واقعیت و در آن سوی قضیه اینان کسانی هستند که شبکه های محکم و ناگسستنی را ایجاد کرده اند که در نتیجه آن کمتر کسی خارج از آن شبکه قادر به عبور از فیلتر آنان و استخدام در یکی از موسسات میگردد، بناءً این واقعیت را کتمان نکنید که آنان شایسته نیستند، زیرا از پشتوانه علمی و دانش لازم مدیریتی برخوردار نیستند و فقط عملکرد شبکه ای آنان زمینه را برای آنان فراهم کرده است، اعتراف کنید به اینکه خیلی از این کسانی در موسسات کار میکنند حتی زبان انگلیسی و کمپیوتر را در حد ابتدایی آن نمیدانند. نکته دیگر اینکه این خارجیان دوتابعیته زبان دری را حتی نمیتوانند صحبت کنند، بعنوان نمونه یادآوری میکنم که در مراسم اختتامیه یکی از ورکشاپ هایی که توسط موسسه UNDP برگزار شده بود، دوتن از این خارجیان دوتابعیته مراسم اختتامیه را با آن صحبت های اقتضاح آمیخته با پشتو و انگلیسی و اردو هزارگی، تبدیل به تیاتر طنز ساخته بودند و تمام ظرفیت شان را به نمایش گذاشتند.
3- منظور من از خارجیان دو تابعیته آنچنان که شما برداشت کرده اید، فقط هزاره های وارداتی پاکستان به افغانستان نیستند، بلکه پشتون های پاکستانی و غیر پاکستانی نیز هستند که هم اکنون با کمیت زیادی در موسسات فعال در بامیان مشغول فعالیتند. بناءً در هر صورت مهم اینست که اینان همگی (شامل هزاره ها و پشتونها ) از خارج وارد این خطه شده اند و فقط به فکر جمع آوری پول های بادآورده هستند، توجه کنید به اینکه وضعیت زندگی آنان در پاکستان چگونه است؟ آنان در ضمن اینکه فرصت های شغلی را از مردم ما سلب کرده اند، مقدار زیادی از پول را به خارج از کشور انتقال میدهند و این ضربه سنگینیست بر اقتصاد کشور که بازهم شما ناتوان از درک آن هستید.
4- شما راه حل مشکل بیکاری در بامیان را سرمایه گذاری عنوان کرده اید، به نظر شما کی میتواند این اقدام را انجام دهد؟ کسانی که همواره تمام در آمد شان را به خارج انتقال میدهند یا آنانی که ساکنین این ولایتند و اگر پولی هم بدست آورند در چرخه اقتصادی همین منطقه به گردش درمی آورند؟ و آری من و امثال من در صورتیکه تشخیص دهیم بیگانگان و اجنبیان میخواهند با سلب فرصت ها و زمینه های مساعد جلو پیشرفت ما را بگیرند، ماهم با مقابله به مثل که حق مسلم مان نیز هست، جلو رشد و پیشرفت آنان را خواهیم گرفت.

ناشناس گفت...

جناب سلیمان خیلی خوب میشناسمت. ازت بعید بود چنین موضع گیری داشته باشی! آدم نسبتا معقول معلوم بنظر می آمدید. ولی..
جان برادر! اگر قرار باشه هر کس در جایش و در محل اصلی اش کار کند، پس تو اشتباه میکنی که گاه ناگاه سری به کابل میزنی! مگرتو باشنده اصلی کابل هستی؟ باید مسافر کشی به کابل باید تا سر کوتل شیبر از طرف بامیانی ها و بعد توسط پروانی ها و بعد از طرف کابلی ها صورت گیرد! مگرنه و در این میان شما فقط باید ما یحتاج تان را از سرکوتل شیبر تامین کنید! باالفرض که کسانی از پاکستان آمده باشند، شما چرا سالهای را در ایران و پاکستان بودید؟ چرا کار میکردید؟ باید گدایی میکردید! پس یک کمی فکر کن. فریب اون شکم کته ره نخور؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سليمان احمدي گفت...

آقای ناشناس تشکر از ابراز نظرتان، بهتر بود با هویت اصلی تان نظر میدادید نه به عنوان یک مخاطب محهول الهویه، اما منطقی که شما از آن استفاده کرده اید خیلی جالب به نظر میاید.
دوست عزیز مقایسه مهاجرینی که در ایران کار می کنند با کسانی که با تابعیت دوگانه فرصت های شغلی و کاری را از مردم بامیان گرفته اند، تفاوت های زیادی دارد.
اما زاویه ای که من به آن پرداخته ام این است که تعداد زیادی از کسانی که از خارج به بامیان آمده اند در حالیکه پاسپورت های پاکستانی و .. را در جیب دارند، خودشان را افغان جا زده و حتی از احساسات قومی و نژادی و مذهبی ما نهایت استفاده را برده اند، مهاجرین افغانی در ایران در بدل اندک مزدی سخت ترین و شاقه ترین کار ها را انجام میدهند و به عنوان مهاجر زندگی می کنند، اما آنهایی که منظور من هستند، تمام فرصت های خوب و سطح بالای کاری را فقط از طریق استفاده از احساسات و ایجاد شبکه های زیر زمینی نهایت خطرناک دست به اشغال پست های بالا با معاش گزاف، میزنند، این نکته را باید دقت کنید.
درست است که امکان ندارد تا همگان در محل اصلی شان کار نموده و کسب در آمد کنند اما این هم درست نیست که عده ای خارجی با استفاده از مشترکاتی که با مردم افغانستان دارند، فقط برای بدست آوردن پول دست به راه اندازی شبکه های زیرزمینی زده و فرصت های کاری را از مردم محل بگیرند.
و آری من فریب شکم کته را بقول شما نخورده ام ولی نمیتوانم بپذیرم که عده سودجویی با فریب و دغل بازی شکم شان را سلب حقوق مسلم دیگران پر نمایند.

ناشناس گفت...

سخیداد

دوست عزیز ،

اولا که من نه در افغانستان هستم و نه هم در آسیا و کشورهای همسایه تا بیایم با شما در کامپیوتر رقابت کنم که ببینم شما زور می شوید یا من .

اما در مورد دانش دری من باید خدمت شما بگویم که دری ام چندان خوب نیست. اما شاید به اندازه ای باشد که از وبلاگ ها یک برداشت صحیح داشته باشم


دوست عزیز ، شما یک مقدار نادیده گز می کنید. شما به اطراف سو ظن دارید.

پر واضح است که در این متن شما منظورتان همان هزاره های کویته است. پس نگویید که پشتونهای پاکستانی. پشتونهای پاکستانی کابل را گرفته اند پس بامیان من و تو هیچ به خیالشان نمی آید. ما و شما هنوز به آنقدر از شعور نرسیده ایم که به فکر گریختاندن پشتونهای پاکستانی باشیم. من و شما آنقدر حسادت داریم که حتی حاضر هستیم یک پشتون را به یک هزاره که از قریه ما نیست ترجیح بدهیم. نمونه اش همین جنگ های منطقه گرایی در بامیان و در هزاره جات است.


باز هم دوستانه می گویم برادر عزیز، یک مقدار وسعت نظر داشته باش. این حرکت شمابه مثل این هست که یکی از دوستان در وبلاگش نوشته بود که موتر وان های بامیانی اجازه نمی دهد که هزاره ای از غور ، یا دایکندی یااز جای دیگه بیاید و در بامیان موتر وانی کند. آنها هنوز فکر می کنند که موتروان بامیان باید حتما از مرکز بامیان باشد.

پس دوست عزیز باید که این زنجیرها را از ذهن خود کشید و کمی انسانی تر ، و با سعه صدر به اطرافمان نگاه کرد.

ولی به شما قول صد فیصد می دهم که با خروج چند دانه کوتگی از بامیان ، مشکل بیکاری حل نمی شود. همانطور که برایت نوشتم مشکل بیکاری فقط با یک چیز حل می شود و آن هم توجه عادلانه دولت به هزاره جات است.
پس انرژی ات را بی جهت به مصرف نرسان و اگر می خواهی مبارزه کنی به جنگ با ناعدالتی دولتی برو و کمی فراخ تر ببین


سخیداد

ناشناس گفت...

بیرارمه شوی، تو هیچ از کوتل بالا شده ای که ببینی جهان چی رقم است و چه حال است.

در یک اداره دولتی یک مامور هستی و به خیالم شروع کرده ای به نعل کردن.

بیرار مه شوی ، تو اگر پاکستانی مو بودی به این قومای ازرگوی خو چیز کار می کدی. پاکستانی هایی که نه از جنس ازرگو بود نه از زبون شی و نه از مذهب شی.

باز آفرین پاکستانی ها را که به اینها چندین سال جای داد و به گفته شومو کامپیتر و انگریزی برایشی درس داد.

راستی پشتون ها هم زیاد شده در ریاست های بامیان. اگر رئیس تو پشتون نیست امو پدر نالتا را هم یک چوب کاری کو. دیگه امی تاجیک ها را هم بی چیز نیل. دیگه تا یاد مه نرفته امی ازرگوی غزنیچی ره هم یک چیز بگوی . راستی خود تو از کدام قریه هستی ، قریه خود تو هیچ ، دیگه از هر جای بود که از یک سر دو بزو . اری بابا. پدر نالتا زغال خوب و کچالوی خوب را از بامیان موبوره و یک سره اغوی پاکستانی و ازره کوته و اوغوی مشرقی و ازره غزنیچی و ازره دایکندی و ازره غیر قریه تو ره ریی مو کونه
ای بر پدر ازیا ره نالد

سليمان احمدي گفت...

دوست عزیز ناشناس!
من چون آن سوی کوتل را به تماشا نشسته ام،دردهای دلم را فریاد میکنم،آنگونه که شما از یک مامور دولتی برداشت دارید اشتباه محض است، مامور اداره دولتی فقط نعل نمی کند، من هم اگر نعل می کنم نعل را بپای خرهای فراری و مجهول الهویه ای می بندم که هنگام فرار صدای شان را بشنوم چون خوشایند است، و آری این مسلم است که در موسسات به جزء پروژه،تدارکات، بل درست کردن، خریداری لوازم لوکس و تشریفات و طیاره سواری مگر چیز دیگری است؟ کمی به بازدهی کارچندین ساله موسسات و تاثیرات آن عمیق شوید آنگاه این طرف کوتل را شما خواهید دید.
من منظورم فقط هزارهای کوته نیست، آنگونه که قبلا هم گفته ام منظورم تمام پاکستانی های دو تابعیته که شامل پشتون و هزاره و .. میشود میباشد، بناءً توصیه میکنم همانند دیوار نمکش عمل نکنید.
و آری، من به همواره به مسایل و مشکلات دیگر بامیان همانند تاجیک گرایی قوماندان امنیه سابق بامیان، ترکیب اقوام در ادارات بامیان ، گرایش های منطقوی و سمتی و سایر موارد پرداخته ام و قبلا نیز من از منتقدین جدی دولت محلی بامیان بوده ام .

سليمان احمدي گفت...

من آنقدر درک و شعور دارم که بتوانم مسایل اطرافم را درک کنم و همین احساس مسئولیت و درک عمیق اوضاع وطنم مرا واداشته است تا در با تحمل تمام مشقت ها و سختی ها در کنار هموطنانم باقی بمانم و همانند کسانی نیستم که با زیر پا گذاشتن تمام ارزش ها و مسئولیت های ملی و اسلامی خویش فرار را بر قرار ترجیح داده اند و از دور دور ها به قول معروف بدون خریطه فیر می کنند.

ناشناس گفت...

آقای احمدی عزیز!
فکر کنم کمی دیر از خواب پریدی. زمانی که موسسه "کیر" حتی یک مامور هزاره گی به جز دوبچه آزره کویته نداشت، شما خواب بودید. زمانی که موسسه برنامه غذایی جهان، بغیر از آشپز و چند گارد، یک آزره حق باز نمودن دفترش را نداشت، شما خوروپف می زدید. حالا که دفتر همبستگی ملی - بامیان که گارد و دیرایورش از کنرو لغمان می آید، چشمان شما برای دیدنش ضعیفی می کند. زمانی که ریئس اطلاعات و فرهنگ با همه بی کفایتی اش با زور پشتون بودن خود در بامیان ریاست می کرد، سر و صداهای بی کفایتی اش خواب همه را ربوده بود، گوش شما عاجز از شنیدن بود. وقتی ک پولیس بامیان در مرکز هزاره جات، از ملیت هزاره با یک پلان منظم کمتر از 20% فیصد می شود، شما حتی حرفی برای گفتن ندارید.
و............


ولا راستی فکر خوبی است، بیا دست بدست
هم دهیم، همین هزاره های کویته، غزنی، دایکندی، غور، هرات، کابل، میدان، پروان، سمنگان، مزار، سرپل و.... از بامیان بکشیم تا باشد که فرصت کار برای دیگر ملیت ها درخانه مان ایجاد شود. شما که جرات و لیاقت این گونه بست ها را ندارید.

ناشناس گفت...

برادر عزیز آقای احمدی،
به تایید سخنان آقای سخی داد، میخواستم که به شما یادآوری کنم که در جوامع پیشرفته امروزی و خصوصا در شرکت های بزرگ...، یک کامپیوتر به اندازه چندین نفر کار میکند. بناا دانستن کامپیوتر و آشنایی با آن هنر کمی نیست که هر کس بتواند از آن استفاده کند.
و ضمنا آشنایی با زبان انگلیسی منحیث زبان زنده دنیا، زبان تکنولوژی و زبان بین الملی هم کار هر کس نیست که شما آنرا اینقدر پیش پای افتاده جلوه میدهید
شاید شما فراموش کرده اید که ما در افغانستان دو پوهنزی انگلیسی و کامپیوتر ساینس داریم و در نتیجه کسی که به انگلیسی و کامپیوتر آشنایی دارد (مانند خود شما) اگر شما قبول کنید یا نکنید مسلما دانشش به اندازه دو نفر فارغ التحصیل از دانشکده های فوق میباشد.
ضمنا به شما یاد آوری میکنم که این نظریه و مقاله شما مرا به یاد ترک ها، لرها و گشنه گداهای ایران می اندازد که آنها در مورد افغانی ها مانند شما فکر میکردند.
به نظر شما آیا ایرانی ها و سایر کشورهای جهان باید افغانی های ما را از کشورشان بیرون کنند؟؟؟ زیرا افغانهای ما نیز در آن کشورها تعدادی فرصت شغلی را از آنها میگیرند.
پس خواهشمندم کمی به دنیا وسیعتر بنگر، زیرا دنیا تنها شهر بامیان با 2 کیلومتر سرک آسفالت و چند صد دکان نیست.
ضمنا در مرکز بامیان امروز دهها پشتون و تاجیک مشغول به کار هستند که اصلا دلشان به حال مردم ما نمیسوزد.
و من خودم شاهد بوده ام که این قومای کوتگی ما همواره به خاطر هزاره بودن تلاش های زیادی نموده اند و به خدمت به هزاره ها و هزاره بودن خویش افتخار میکنند
امید که باعث رنجش شما نشده باشم وامیداوارم که به دنیا از پنجره وسیعتری بنگرید.
با احترام
مهدی

ناشناس گفت...

اری دیگه ، اگه مو کوته بوری نامشی فرار موشه اگه که بامیو بیی جای تو قید موشه ، چیز کار کنی قد از تو بیرار مه شوی، آدم د غم تو مومنه

ناشناس گفت...

قومای عزیز!
سپاس فراوان و تشکر از آقای احمدی با نظریات بسیار جالب و درد دلش!

به مصداق مثال هزاره گی که "هر کس دنیا را از موری خود می بیند"، آقای سلیمان هم همین کار را می کند.


بگذارید درد دل کند. زمان زمان دموکراسی است. هیچ کس مانع آزادی بیان و نظر کسی دیگر شده نمی تواند. هر کس مطابق ظرفیت خود دنیا را دیده و گپ می زند یا بقول دیگر "گز" می کند.


من حامی شما هستم تا توان داری بنویس اما فراموش نکن که با تبر بر پای خود زده خود را معلول نکنی. چرا که برای من هزاره با هر مذهبی و دینی که باشد در هر سری دنیا که باشد هزاره است و برادر من. نه بامیانی می شناسم نه غزنیچی، نه ارزگانی، نه کویته گی، نه چگل و لچین هندوستان، نه هزاره وال ایالت سرحد پاکستان، نه بربر ایرانی، و نه گورکه نیپال، برای من همه هزاره هستند و بس.


شما حق گفتن دارید بگویید. تا توان دارید. کس مانع شما نباید شود.

Bamyani گفت...

ای هوشیار!

فکر کنم که در نظر داری کاندید انتخابات بعدی شوی یا شهرت از دیگر راه ها بدست آورده نتوانستی می خواهی شهرت بدست آوری.

خوب است ادامه بدی شاید که برایت آنچه بهار فکر می کنی بهار آید یا خزان تو را فرا گیرد.

یکی اش می شود فکر نکن. چرا که در جنگ دست راست با دست چپ در هر دو صورت بدن ضرر می کند.

در جنگ تو و کویته گی هم فقط شاید کمی هزاره ها ضربه ببیند نه تو و نه کویته گی تو که در بیرون سری یک کاسه می شنید و در داخل به خلاف آنها می نویسید.

حتماً با یکی از آنها جنگ نموده اید یا با رقابت با آنها شکست خورده ای. حتماً یکی از اینها است.

خوب، ادامه بدی !!!!!

ناشناس گفت...

سلیمان جان مسایل حساسی را دامن می زنی خیلی دوستت دارم امید وارم در سایه ی بحث و تبادل نظر صادقانه به راه حلهای مناسبی برسیم.