جداي از اينكه اين تهديدات تا چه ميتواند شكل واقعي به خود داشته باشد و بتواند خطراتي را متوجه من سازد، نكته مهمتر عوامل اين گونه اقدامات ميباشد، به عقيده من آنگونه كه از عكس العمل هاي بعضي از افراد نسبت به مطالب نوشته شده، پيداست، آنان فقط ميتوانند وابسته به دو گروه باشند:
1- گروهي كه خودشان را همواره در درازاي تاريخ به عنوان نسل برتر بر مردم مان تحميل كرده اند و هميشه با نيرنگ ها وترفند هاي مختلف كه در آن كاملا مهارت نيز دارند، سفره هاي شان را از دسترنج مردم فقير و محروم مان، رنگين ساخته اند و انگار حالا كه سلطه شان در تزلزل افتاده است، دست و پا ميزنند تا حتي با خشونت هم كه شده جلو افشا شدن رازهاي تاريخي شان گرفته شود.
2- گروه افراطي و يك جانبه نگر روحاني نما، كه آنان نيز در حاليكه خود در ناآگاهي مطلق قرار دارند، سلطه ناحق ديني شان را بر مردم تحميل كرده اند و هرگز اجازه اعتراض و انتقاد نسبت به مسايل ديني را به ديگران و بخصوص نسل جوان،پرتكاپو و كنجاو امروزي، كه با نوانديشي و تجدد گرايي، سعي در روشن شدن مسايل مبهم و سوال برانگيز دارند، نداده اند، زيرا اينكار حاكميت تاريخي آنان را در خطر نابودي قرار ميدهد و حكم فرمايي آنان را زير سوال مي برد.
البته قسمتي از اين تهديد ها كه كاملا با عفت قلم و كلام در مغايرت قرار دارد، بدين گونه است "من وبلاگت را خواندم انسان نفهم و خود خواهی هستی اگر باز هم در مقابل روحانیون موضع بگیری دور نیست که ترورت کنیم و سگ هم باز خواست ات را کرده نمیتواند همانطوریکه ......"